کد مطلب:106575 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

خطبه 190-در سفارش به یاران خود











[صفحه 837]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است كه به یارانش سفارش می فرمود: ربق: جمع ربقه به معنای حلقه طناب است جمه: گودال پر از آب، با حاء هم روایت شده است و هر دو یك معنا دارد. درن: چرك نصب: زحمتكش اقتراف: به دست آوردن (امر نماز را مواظب باشید، و بر آن محافظت كنید، و زیاد به جا آورید، و به وسیله آن به خداوند تقرب جویید، زیرا نماز وظیفه ای است كه بر مومنان واجب و معین گردید است، آیا پاسخ دوزخیان را به هنگامی كه از آنها پرسش شد: (چه چیز را به دوزخ درآورد؟) نمی شنوید كه گفتند: (از نمازگزاران نبودیم)، نماز گناهان را به مانند برگ درختان می ریزد، و همچون قید و بندی كه از گردن برداشته شود انسان را از گناه رها می سازد، پیامبر گرامی كه درود خدا بر او و خاندانش باد نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه فرموده كه بر در خانه كسی باشد، و او در شبانه روز پنج بار خود را در آن بشوید، پس بی گمان دیگر چركی بر او باقی نمی ماند، گروهی از مومنان حق نماز را شناخته اند كه زیب و زیورها، و نور چشمها یعنی مال و فرزند، آنها را از آن باز نمی دارد و خداوند سبحان می فرماید: (رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذكر الله و اقام الصلاه و ا

یتاء الزكاه) پیامبر خدا (ص) با این كه به بهشت مژده داد شده بود، برای اجرای دستور خداوند كه فرموده است: و امر اهلك بالصلاه و اصطبر علیها خود را در این باره به رنج می افكند، و كسانش را به نماز فرمان می داد و بر آن شكیبایی می كرد. پس از این زكات به همراه نماز برای مسلمانان وسیله تقرب به خداوند قرار داده شده است، پس كسی كه آن را با خشنودی بپردازد، كفاره گناهان او محسوب، و او را مانع و حاجزی از آتش دوزخ خواهد بود، لذا كسی نباید به دنبال زكاتی كه داده چشم بدوزد، و از دادن آن زیاد اندوهگین باشد، زیرا كسی كه آن را از روی بی میلی بپردازد، و به چیزی زیادتر از آنچه داده امید بسته باشد به سنت پیامبر (ص) نادان، و در اجر و پاداش زیانكار، و در عمل گمراه، و پشیمانی او بسیار خواهد بود. سپس لزوم ادای امانت است كه هر كس امین نباشد نومید می گردد، همانا امانت بر آسمانهای برپا شده، و زمینهای گسترده، و كوههای سر برافراشته عرضه شد، و چیزی طولانی تر و پهن تر و بزرگتر و بلندتر از اینها نیست، و اگر چیزی به سبب درازا یا پنها یا نیرومندی و ارجمندی از پذیرفتن امانت خودداری كند می بایستی همانها خودداری كنند، لیكن آنها از بیم عقوبت و كیفر

از قبول آن امتناع ورزیدند، و آنچه را انسان كه ضعیف تر از آنهاست ندانست دانستند، (انه كان ظلوما جهولا). آنچه بندگان در شب و روز خود انجام می دهند بر خداوند سبحان پنهان نیست، به خردترین كارهای آنان آگاه است و دانش او بر اعمال آنها احاطه دارد، اعضای شما گواهان او، و جوارحتان سپاهیان او، و وجدانتان جاسوسان او و خلوتهای شما آشكار و عیان اوست). خلاصه این خطبه سفارش و تشویق بر سه امر است: اول: درباره نماز است كه دستور داده است نسبت به آن توجه كامل داشته، و بر آن محافظت شود، زیرا انسان برای نظم حال و مراقبت از ضمیر خود در هنگام نماز به توجه و محافظت نیازمند است، تا مبادا وسوسه های شیطانی نمازش را به ریا و خودنمایی بیالاید و با توجه او را از نماز به سویی دیگر معطوف سازد، دیگر محافظت بر اوقات نماز، و ادای واجبات و اركان آن به گونه ای كه شایسته است، پس از آن كوشش در زیاد به جا آوردن نماز، و تقرب جستن به درگاه باری تعالی به وسیله آن است، زیرا نماز برترین عبادتها و بالاترین وسیله تقرب جستن به اوست. پس از این امیرمومنان (ع) به ذكر فضیلتهای نماز و علل وجوب آن می پردازد: 1- فرموده است: فانها كانت علی المومنین كتابا موقاتا ی

عنی: زیرا نماز بر مومنان فریضه ای است معین، و این سخن، عین الفاظ قرآن كریم است، واژه موقوتا به معنای مفروضا می باشد یعنی واجب شده است، و گفته شده به معنای منجما می باشد یعنی در هر وقتی نماز معینی مقرر شده است. 2- با بیان الا تسمعون... تا من المصلین به ترك كنندگان نماز بیم و هشدار داده كه ترك آن مستلزم دخول در آتش دوزخ است. 3- این كه فرموده است نماز گناهان را مانند برگ درختان می ریزد تشبیه معقول به محسوس است و جهت این تشبیه روشن است، همچنین جمله و تطلقها اطلاق الربق به این معناست كه نماز مانند بندی كه از گردن گوسفند برداشته شود گردن جان انسان را از غل و زنجیرهایی كه بر آن است رها و آزاد می كند. 4- درباره این كه فرموده است پیامبر خدا (ص) نماز را به حوضی تشبیه فرموده كه بر در خانه كسی باشد صورت حدیث وارد از پیامبر (ص) این است كه فرمود: آیا هر یك از شما خرسند می شود از این كه بر در خانه او حوضی باشد كه هر روز پنج بار در آن شستشو كند تا چركی بر بدن او باقی نماند؟ عرض كردند بلی، فرمود: این حوض و شستشو نمازهای پنچگانه است. 5- تذكار داده است كه مومنان ارزش و مقام والای نماز را شناخته اند، و مراد از این مومنان آنانی

هستند كه در آیه شریفه مذكور توصیف شده اند. 6- فرموده است پیامبر خدا (ص) در مورد نماز خود را به رنج می افكند، و خداوند به او دستور داده بود كه بر آن مواظبت كند، چنان كه فرموده است: (و امر اهلك بالصلاه و اصطبر علیها) و با این كه آن حضرت مژده بهشت را برای خویش داشت فرمان الهی را نسبت به خود امتثال و كسانش را به نماز امر می كرد، روایت شده است كه پیامبر گرامی (ص) تا آن اندازه به نماز ایستاد كه هر دو پایش آماس كرد، و چون در این باره به او گفته شد، آن حضرت فرمود: آیا بنده سپاسگزار خداوند نباشم؟ و این حدیث خود روشنترین دلیل بر بسیاری فواید نماز و اهمیت فضیلت آن است. باید دانست علاوه بر این كه قرآن امر به نماز را تاكید می كند، در فضیلت آن اخبار بسیاری وارد شده و ما در ذیل خطبه ای كه با عبارت: ان افضل ما یتوسل به المتوسلون الی الله سبحانه الایمان به و برسوله آغای می شود در این باره توضیح داده و به قدر كافی درباره فضیلت آن سخن گفته ایم. دوم: موضوع دیگری را كه امیرمومنان (ع) دستور محافظت و پاسداری از آن را فرموده زكات است. زكات در كتاب الهی و از نظر فضیلت همواره با نماز قرین و باهم ذكر گردید است، از این رو امام (ع) فرمود

ه است: زكات با نماز قرار داده شده است، و پس از آن به اسرار آن اشاره، و فرموده است: جعلت... قربانا لاهل الاسلام، و ما این سخن را در آینده توضیح خواهیم داد. امام (ع) با ذكر عبارت فمن اعطاها تا طویل الندم. به شرطی كه در صورت تحقق آن، زكات موجب تقرب به خداوند است اشاره، و با بیان این كه قبول آن، منوط به این است كه از روی رغبت و با طیب نفس ادا شود، راز این تكلیف را بیان فرموده است. در شرح خطبه های پیش و نیز در ذیل همین خطبه دانسته شد كه از اقسام انفاق كنندگان مال كسانی هستند كه درباره زكات به مقدار واجب آن بی كم و زیاد اكتفا می كنند، و اینها مردم عوامند، زیرا از رازی كه در انفاق است ناآگاه و نسبت به مال دنیا بخیل و حریص می باشند، و این به سبب كمی رغبت و محبت آنها به آخرت است، چنان كه خداوند متعال فرموده است: (ان یسئلكموها فیحفكم تبخلوا) و بی شك پاكیزگی نفس كسانی كه در راه خدا مال خود را انفاق می كنند و پیش از این به آنها اشاره كردیم، و همچنین قرب و بعد آنها نسبت به حق تعالی، به اندازه خشنودی و رغبت آنها در بذل مال و دلبستگی و یا وارستگی آنها از آن است، و گروه مذكور یعنی آنانی كه تنها به ادای مقدار واجب بسنده می ك

نند نیز دو دسته اند، دسته ای این حق را با خشنودی و گذشت ادا می كنند، و دسته دیگر با این كه نسبت به پرداخت آن اقدام می كنند لیكن از عمل خود تنگدل و اندوهگین بوده، و محبت آنچه را در راه خدا داده اند از دل بیرون نكرده و در انتظار پاداش آنند، بنابراین ادای زكات برای اقسام گروههایی كه ذكر شد به جز دسته اخیر، مایه تقرب به خداوند متعال می باشد، و همان است كه امیرمومنان (ع) در گفتار خود كه فرموده است: ان الزكات... تا وقایه بدان اشاره كرده، و آثار نیكویی را كه ذكر فرموده به كسانی تخصیص داده كه این حق را از روی رغبت ادا كنند. این كه زكات مایه قرب به خداوند است برای این است كه ادای آن مستلزم راندن و دور كردن محبوبی است كه معمولا ادا كننده تصور می كند همه كمالات و خواسته های دنیوی به وسیله آن به دست می آید، و او به خاطر خداوند و شوق پاداشهای او از این محبوب روی می گرداند و از پیش خود می راند، و نیز زكات كفاره بخل و سبب زدودن این صفت زشت است، همچنین زكات میان بنده ای كه آن را ادا می كند و عذابهای خداوند به منزله مانع و حجاب است، زیرا چنان كه می دانیم مایه و منشا عذابهای آخرت، دلبستگی به دنیا و بیشتر به خاطر دوستی مال و م

نال است، و چون انفاق، مستلزم از میان رفتن دلبستگی به دارایی است، از این نظر به منزله حجاب و سپری میان او و عذابهای خداوند می باشد. اما دادن زكات به گونه ای كه درباره دسته دوم انفاق كنندگان گفته شد زشت و ناپسند است، و امیرمومنان (ع) پس از این كه دادن زكات را سفارش می كند با ذكر و لا یكثرن علیها لهفه... تا فلا یتبعنها احد نفسه از ادای آن به گونه مذكور نهی كرده است، زیرا این روش مستلزم نقایصی است كه آن حضرت بیان فرموده و از آن جمله ناآگاهی از سنن و احكام شرعی است برای این كه در پرداخت زكات سنت این است كه از روی رغبت و میل ادا شود، دیگر این كه اجری را كه بر این عمل مترتب است از دست داده و مغبون است، زیرا او زكات را به قصد گرفتن پاداش داده نه این كه به وسیله آن به خداوند تقرب جوید، و چنین عملی موجب خشنودی خداوند نمی باشد، و بدین سبب مغبون است هر چند پاداش دیگری جز رضای خداوند به دست آورد، برای این كه هر پاداشی در برابر خشنودی ذات مقدس الهی ناچیز بوده و در مقایسه با از دست دادن آن غبنی فاحش و زیانی بزرگ است، دیگر این كه چنین كسی كه از روی بی میلی زكات را پرداخته است، عمل خود را ضایع ساخته و گمراه است، برای این كه م

ال مذكور را به طریق صحیح و شرعی بذل نكرده، و قصد او از دادن آن به دیگری چیزی غیر از تحصیل رضای خداوند متعال بوده است، دیگر این كه پشیمانی او طولانی است، یعنی در دوستی مال و پاداشی را كه امیدوار است پشیمانیش به داراز خواهد كشید. سوم: از امور دیگری كه امیرمومنان بدان سفارش فرموده ادای امانت است، و این چیزی است كه قرآن كریم ضمن آیه (انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض و الجبال...) بدان اشاره فرموده است، و ما در گذشته روشن كرده ایم كه امانت در این آیه به عبادت و طاعتی كه از انسان (از حیث این كه انسان است) خواسته شده، برگشت دارد و پیداست كه چنین عبادت و طاعتی از غیر او ساخته نیست، زیرا او از آن جهت بار این امانت را به دوش گرفته كه شایستگی زندگی دنیا و آخرت به او داده شده و برای این امر آفریده گردیده است. توضیح مطلب این است كه مخلوقات خداوند متعال یا جماد و فاقد حیاتند و یا دارای حیات، دسته دوم یا فرشتگانند و یا حیوانهای زمینی، گروه اخیر یا بی زبانند و یا دارای نطق و گویش، و از جمله اینها انسان است كه شایستگی آباد كردن دنیا و آخرت و زیستن در هر دو جهان به او داده شده است، او به گونه ای آفریده شده كه واسطه میان

پست ترین حیوانها كه حیوان بی زبان است و شریفترین موجودات كه فرشتگانند قرار دارد، و نیروی این دو عنصر در او جمع شده است، چنان كه در شهوت و غضب و تولید مثل و دیگر قوای بدنی شبیه حیوانها، و در داشتن روح مجرد و خرد و دانش و عبادت و دیگر كمالات نفسانی همانند فرشتگان است، حكمت و هنر آفرینش سرشت او این است كه چون عنایت حق تعالی اقتضا كرد كه او را بیافریند، و به عبادت و بندگی خود مخصوص، و در روی زمین جانشین خویش گرداند، تا آن را آباد و معمور سازد، هر دو نیروی ملكی و حیوانی را در نهاد او گرد آورد، زیرا اگر او را مانند چهارپایان خالی از خرد و اندیشه می آفرید شایستگی معرفت و قابلیت بندگی خاص او را نداشت، و اگر همچون فرشتگان فارغ از شهوت و غضب و دیگر قوای بدنی آفریده می شد صلاحیت آبادانی زمین و خلافت او را در آن نمی یافت، و به همین مناسبت است كه خداوند در پاسخ فرشتگان می فرماید: (من می دانم آنچه را شما نمی دانید) بنابراین مقام بندگی خاص مذكور كه همان امانت الهی مورد بحث است كه تنها درخور انسان بود و دیگری جز او صلاحیت احراز آن را نداشت، و چنان كه پیش از این دانسته ایم امتناع آسمانها و زمین و كوهها از تحمل قبول این امانت

به زبان حال به سبب ناتوانی و عدم شایستگی آنها، و بیم از كیفر خداوند بر تقصیر در ادای حقوق این امانت است، چنان كه امیرمومنان (ع) در جمله: اشفقن من العقوبه بدان اشاره فرموده، و بی شك این خودداری به گونه استكبار و خود بزرگ بینی نبوده است، زیرا آنها به سبب زبونی و نیاز به درگاه حق تعالی خاضع و فرمانبردار اویند، واژه اشفاق (ترسیدن) مجازا بر آنچه لازمه و نتیجه ترس است اطلاق شده است، و این معنا بدان می ماند كه پادشاهی یكی از رعایای خود را مخیر كند كه امانتی را نگه دارد، و او از قصور خود در نگهداری این امانت و ایفای شرایط آن بیمناك باشد، در این صورت ترس، او را وادار می كند كه از قبول این امانت امتناع ورزد، لذا خودداری و امتناع او از پذیرفتن امانت نتیجه و حاصل ترس اوست، در این جا نیز واژه اشفاق كه به معنای ترس است بر امتناع آسمانها و زمین از تحمل این امانت كه به زبان حال گویای آنند به طریق مجاز اطلاق شده، و این از باب گذاشتن نام سبب بر مسبب است. گفته شده كه این امتناع و ترس آسمانها و زمین بر سبیل فرض و تقدیر است، و این كه در كلام خداوند به صورت واقع ذكر شده برای این است كه واقع از مقدر بلیغتر و گویاتر می باشد، فرض ای

ن است كه اگر این آسمانها و زمین از عقل و نطق برخوردار بودند و وظایف دین به آنها عرضه می شد و آنها را در قبول این وظایف مخیر می كردند، با همه بزرگی جسم و صلابت و سختی، تكالیف مذكور را سنگین دانسته، و انجام دادن آنها را بر خود دشوار شمرده، و از بیم قصور در ادای حق آنها از پذیرفتن این وظایف خودداری می كردند. باید دانست كه گفتگوی جمادات، و به قراین حال از جانب آنها خبر دادن، روش مشهور و ستوده ای است كه در زبان عرب به هنگام معرفی و شناسایی رواج دارد، مانند این كه می گویند: یا دار ما صنعت بك الایام و امثال این، بلكه گفتگوی برخی از جمادات با یكدیگر به زبان حال، نیز در این زبان شایع است، مانند این كه دیوار به میخ می گوید: لم تشقنی و میخ پاسخ می دهد: سل من یدقنی و امثال اینها بسیار است. اما منظور آن حضرت كه فرموده است: كسی كه از اهل امانت نیست نومید است، محرومیت از ثمرات و نتایج بندگی حق تعالی و نومیدی از به دست آوردن كمالاتی است كه مستلزم پرستش اوست، زیرا شایستگی این كمالات را نداشته است. اشاره آن حضرت به آسمانهای برافراشته و زمین گسترده و كوههای بلند و بزرگ و پهن و دراز هشداری است به انسان كه در ارتكاب گناه گستاخی

نكند، و این امانت را ضایع نسازد، زیرا او برای بندگی خدا و حمل این امانت آفریده شده، همچنین بیانگر شگفتی آن حضرت در این باره است، و مانند این است كه می فرماید: هنگامی كه این اجرام جهان بالا كه چیزی بزرگتر از آنها وجود ندارد از تحمل این امانت در آن موقع كه به آنها عرضه شد سرباز زدند چگونه كسی كه از آنها خردتر و ناتوانتر است می تواند بار این امانت سنگین را بر دوش كشد؟! فرموده است: و لو امتنع شی... تا لامتنعن. این سخن در بیان این است كه خودداری آسمانها و زمین و كوهها از پذیرش این امانت به سبب قدرت و عظمت اجساد و خود بزرگ بینی و سرپیچی آنها از طاعت حق تعالی نبوده و اگر امتناع آنها بدین سبب می بود به علت این كه اجسام آنها از همه آفریدگان بزرگتر است از همگی موجودات به این مخالفت سزاوارتر بودند لیكن خودداری آنها به سبب ناتوانی و ترس از خشم پروردگار متعال بوده است، و آنچه را انسان نسبت به آن نادان بود، آنها دریافتند و دانستند. گفته شده: در هنگامی كه خداوند آسمانها و زمین و كوهها را مورد خطاب قرار داده در آنها فهم و عقل آفریده بود و نیز گفته شده: كه واژه عقل به طور مجاز بر مسبب آن كه امتناع از قبول این امانت است اطلاق

شده همان طوری كه واژه اشفاق مجازا در این معنا به كار رفته است، زیرا لازمه عاقل بودن مكلف این است كه بداند كوتاهی در تكلیفی كه در قبول آن مخیر شده موجب كیفر و عقوبت است، و از تقصیر در عمل بترسد و از قبول این تكلیف خودداری كند، و چون اینها اجرام و اجسامند و دارای عقل و درك نیستند، واژه عقل بر لازمه این ادارك و ترس كه امتناع می باشد مجازا اطلاق شده است، و این از باب گذاشتن نام سبب بر مسبب است، همچنان كه در آیه شریفه (جدارا یرید ان ینقض) واژه اراده، بر كج شدن دیوار اطلاق گردیده است. من می گویم: احتمال دارد ضمیر اشفقن و عقلن به ملائكه آسمانها كه دارندگان عقلند برگشت داشت باشد، زیرا هر یك از اجرام آسمانی را فرشته ایست كه آن جرم به منزله بدن اوست و تدبیر امور آن را بر عهده دارد، و بر خلاف اجرام زمینی وجود مفاهیم مذكور نسبت به آنها ممكن است. منظور از آنچه انسان بدان نادان است، شناخت عظمت خداوند و هدف او از این امانت است، و این كه كوتاهی در ادای وظایف ناشی از این ودیعه، مستلزم كیفر و توجه خشم خداوند بر اوست. مراد از این كه انسان جهول است این است كه بر اسرار این امانت بسیار نادان، و از آثار و عواقب قبول این تكلیف و یا

رد آن ناآگاه، و از وعده ها و هشدارهایی كه خداوند درباره كیفر تقصیركاران داده است غافل است. فرموده است: ان الله لا یخفی علیه... تا علما. سخنان مذكور به این انسان ستمكار و بسیار نادان اعلام می كند كه علم خداوند به همه احوال و دستاوردهای او در روز و شب، احاطه دارد، و او به دقایق اخبار وی آگاه و بد آنها داناست، و علم او به اعماق و باطن امور مانند علم او به ظاهر و آشكار آنهاست. فرموده است: اعضاوكم شهود. یعنی: اعضای بدنتان گواهان او بر ضد شماست، چنان كه فرموده است: (یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما كانوا یعملون)، و این كه فرموده است: و جوارحكم جنوده (جوارح شما لشكریان اویند) از این نظر است كه بر ضد او كمك می كنند، و معنای جمله و ضمائركم عیونه این است كه ضمیر و وجدان شما دیده بان و جاسوس برشماست، همان گونه كه خداوند فرموده است: (و شهدوا علی انفسهم انهم كانوا كافرین) این گواهی و یاری اعضا و جوارح و ضمایر بر ضد انسان به زبان حال آنهاست، و ما پیش از این درباره این كه چگونه خداوند اعضا و جوارح را به سخن درمی آورد، و نفوس بر ضد خود گواهی می دهند توضیح داده ایم، ذكر واژه خلوات (جاهای خلوت) كنایه از جاهایی است

كه گناه در آن جاها صورت می گیرند، و بر سبیل مجاز به كار رفته و این كه مكانهای خلوت اختصاص به ذكر یافته برای این است كه در خلوت بیشتر احتمال ارتكاب گناه می رود، و شاید مراد از خلوت، مصدر مطلق آن یعنی خلوت خلوا باشد، كه در این صورت منظور مكان خلوت نیست و بطور حقیقت به كار رفته نه مجاز، مقصود از این كه خلوات مذكور عیان خداوند است این است كه این مكانها در معاینه و دید پروردگار است. باری همه این سخنان برای برحذر داشتن و دور ساختن انسان است از این كه اعضا و جوارح خود را در خلوت به كار اندازد، و به كار ناشایست و گناه پردازد. و توفیق از خداوند است.


صفحه 837.